خب 97 هم داره تموم میشه
امسال برعکس سالهای قبل دوست دارم عملکرد خودم رو تو این سال بنویسم، مقایسه کنم خودم رو با خودم با سالهای قبلم، ببینم چیکار کردم؟ من عاشق به چالش کشیده شدنم، هم خودم خودم رو به چالش بکشم هم دیگران
خب امسال یکسری برنامه ها از اول سال داشتم، که بخش های مهمش رو تونستم عملی کنم و ازین نظر از خودم راضی ام، یکیش یه کار مهم و بزرگ برای خانوادم بود که بعد از مدتها انجامش دادم، کار بسیار سخت و پرهزینه ای بود و در واقع بخش اعظم وقت و توانم رو گرفت دستم رو از لحاظ مالی خیلی خالی کرد و اما خیلی خوشحالم که انجامش دادم یکی دیگش آزمون زبان بود که مشکلش حل شد و راحت شدم. کارهای دانشگاه و درس با همه کمبود وقتم تقریبا خوب پیش رفت و با اتمام درسهای تئوری تونستم رتبه اول بشم و این برام خوشایند بود چون زمانم برای درس واقعا محدود بود . یه کار دیگه که تصمیم داشتم انجام بدم تعیین تکلیف قضیه تزم بود مراحل اولیه شروع شده که موانع سخت و زیادی دارم امیدوارم بتونم انجامش بدم. بعدی پروسه عذاب آور دندون پزشکی بود شاید از نظر خیلی ها خنده دار و بی اهمیت باشه اما واقعا این دندان پزشکی رفتن برا من کابوسه!! اما خب بخش مهمیش انجام شد. از روند کتابخونی خودم امسال نسبتا راضی بودم (نه کاملا). یه کار خیلی مهم دیگه شروع کارهای مربوط به آزاد سازی مدرکم و لغو تعهد و گرفتن دانشنامه ام هست واقعا فکرشم نمیکردم اینقدر مزخرف و عذاب آور باشه و اینقدر .(بهتره دیگه وارد بحث کثافت کاری های این کشور و چاپیدن جوونای بدبخت نشم) ولی خیلی زور داره دانشگاه دولتی روزانه درس خونده باشی اونم با چه زجری تو زمان ما که کنکور قبول شدن اونم دانشگاه شیراز انگار فتح الفتوح بود بعد الان دانشنامه بخوای، بگن: هههههههه "بیا پولش رو بده!!" بگذریم که بخوام از رنجای این بخش بگم مثنوی میشه، خب فعلا مدرک لیسانس آزاد شد، و برای فوق لیسانس هم تقاضام رو فرستادم و هفت خوانش شروع شده که ادامش میره سال بعد.
اما یکسری از کارهام اصلا نشد ، بعضیش فرصت نشد بعضیش تنبلی کردم و احتمالا کم کاری. شاید اگر بیشتر برنامه ریزی کرده بودم و تلاش حتما میشد.امسال تصمیم داشتم برم سراغ یادگرفتن ساز " تار" اما واقعا نشد یعنی از همون اواسط سال کلا از برنامم حذفش کردم دیدم اصلا امکانش نیست تقریبا اصلا زمان نداشتم. هر چی تلاش کردم دیدم حتی تایم خالی برا کلاس رفتنم ندارم چون تمام هفته که سر کارم شبها باید کارای دانشگاه و زبان انجام میشد هرشبم کمی کتاب میخوندم تا از خستگی غش میکردم ، پنجشنبه ها هم که کلا تا غروب دانشگاه بودم هیچی دیگه نشد. اما الان میگم شاید با مدیریت زمان میشد که . نشد کمی کاهلی کردم احتمالا. اما بخش مهمی از کارای مونده امثالم شرایط کاریم بود که متاسفانه پسرفت داشت شرکتمون، کارهای مالیمون و قراردادهامون اصلا خوب پیش نرفت و تا حد زیادی فشار مالی بهم آورد، تقریبا میتونم بگم امسال خیلی خیلی ناچیز برا خودم هزینه شخصی کردم و چیزی نخریدم. که البته بیشتر به شرایط اقتصادی نابود کشور برمیگرده!
**** امسال منضبط تر شدم، پرتلاش تر و هدفمند تر
**** راه سختی رو انتخاب کردم و هدفی سخت تر دارم اگر بخوام توی 98 بهش برسم باید خیلی خیلی بیشتر تلاش کنم وگرنه تمام این تلاشهام بی ثمر میشه
**** نمیخوام هیچوقت برگردم به قبل هیچوقت تو زندگیم دوست نداشتم برگردم گذشته حتی اگر شیرین بوده باشه.
**** امروز رفتم سراغ مطالب قدیمی اینجا و خاطرات قبل اووووف چه روزهاییش خوب شد که گذشت. هرگز دوست ندارم به روزهای مزخرف سال 95 برگردم
درباره این سایت