امروز همراه با طلوع که داشتم میزدم بیرون مهندس اینجا اومد که باهام خداحافظی کنه، گفت ما اینجا اقماری هستیم 15-15، الان شیفت من تمومه دارم میرم نفر مقابلم داره میاد. اومدم قبل از اینکه بزنی بیرون ببینمت که بهت بگم اولا که خیلی خوشحال شدم که دیدمت و این رو بدون که واقعا بهت افتخار میکنم و ستایشت میکنم. نه به خاطر جوانیت یا زن بودنت یا تحصیل کرده بودنت یا حتی اینهمه پشتکار و سوادت (زیادی هندونه زیر بغلم داد) که همه اینا هم قابل تقدیره، اما من ستایشت کردم که وسط اینهمه ظلم و نامردی زیر بار زور نرفتی و جلوش وایسادی گرچه زورت نرسید و الان خوشحالم که با اینهمه فشار و آزار روحی و حتی جسمی که داری میبینی داری صبوری میکنی. این صبوری از اون گلوله آتیشی که روز اول دیدم، برام خیلی قابل تقدیره، این یعنی اینقدر بزرگ شدی و اینقدر میفهمی که دیگه کجا باید چیکار کنی. این یعنی کم کم راه بزرگ شدن و موفق شدن رو یاد گرفتی. من شک ندارم که تو یه روز یه جای خوبی وایمیسی و من اون روز میگم این جوان رو چند روز از نزدیک دیدم. اومدم بگم نفر مقابل من یه ادم "نون به نرخ روز خور" هست که حتما میاد و اذیتت میکنه. چون از منم خواستن ولی من زیر بار نرفتم. کلا هدف از فرستادن تو اینجا همین بود. میدونم که تا الانم به خاطر نبودن امکانات و آزار رسونی های "دماغ سوخته" خیلی اذیت شدی اما من سعی کردم برات بدترش نکنم. حالا این زمان باقی مونده رو باید با اون سپری کنی. سعی کن اصلا باهاش مواجه نشی. هیچ کاری رو بهش ارجاع نده چون بدتر میکنه. مراقب خودت باش و صبوری کن. چون مطمئن بودم باز به مشکل غذا میخوری سفارش کردم برات مقداری کنسرو و نون و پنیر وآب معدنی بزارن تو یخچال کانکست. این تنها کاری بود که از دستم بر میومد. من نباید ماشین اینجا رو در اختیارت میذاشتم که غیر قانونی گذاشتم تا پیاده رویت کمتر شه گرچه خیلی کم میتونستن ببرنت ولی از فردا همینم نیست. صبح زودتر بزن بیرون تا کارت زودتر تموم شه. 

**** وقتی اون حرفا رو زد بدون اینکه به مهندس بعدی فکر کنم بعض کردم و فهمیدم هنوزم آدمای خوب هستن. نمیدونید چقدر از اینکه همچین ادم بزرگی رو دیدم خوشحالم. حضورش اینجا نعمت و قوت قلبی بود. امیدوارم یه روز یه جای خوب ببینمش و بهش بگم حرفای اون شبش چقدر من رو دگرگون کرد(باید بیام و حرفای اون شبش رو بنویسم تا هیچوقت در گذر زمان یادم نره که یه روزی یه جایی یه ادمی دیدم که فیلسوف بود بزرگ منش بود و به عبارتی "اعتبار آدمیت").

**** مهندس نتونست شرایط اینجا رو زیاد برام تغییر بده اما همنیکه میدونستم برا آزارم کاری نمیکنه همینکه میدونستم بهم حق داده و طرف منه آرومم میکرد.

**** میدونم از فردا بدتر میشه ولی حتما میگذره. خوبه که صبوری کردنم بیشتر شده.

**** جای نیش ات بدجور متورم شده و داره خیلی اذیتم میکنه.

**** میدونم که میگذره


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

درب اتوماتیک | کرکره برقی . تاق آرمان تعمیرات لوازم خانگی بی حوصله دکتر هوشنگ سعادت متخصص داخلی شیراز کلیاتِ صائب جعفری (نظم و نثر) bts is my heart Denise